{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
دیگر هیچ چیز مشترکی بین ما نیست تنها آسمانمان یکیست . . .
عاشق شدم و عذاب را فهمیدم / رنجیدن و اضطراب را فهمیدم در چشم تو عشق را ندیدم اما / معنای دل کباب را فهمیدم هر روز خطاهای تو را بخشیدم / تا بخشش بی حساب را بخشیدم . . .
یکی را آرزو کردی و رفتی / برایش پرس و جو کردی و رفتی تو هم تا آبرو از من گرفتی / مرا بی آبرو کردی و رفتی . . .
چه داروی تلخی است ، وفاداری به خائن صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل . . .
این که هر بار سرت با یکی گرم باشد دلیل بر ارزش ات نیست آنقدر بی ارزشی که خیلیها اندازه تو هستند . . .
محبت به نامرد ، کردم بسی / محبت نشاید به هر نا کسی تهی دستی و بی کسی درد نیست / که دردی چو دیدار نامرد نیست
دست از سرم بردار برو / ندارم حوصله ی این حرفارو همه یادگاریات بخوره تو سرت / نه خودتو میخوام نه دردسرت !
مشکل از تو نبود از من بود با کسی حرف میزدم که سمعک هایش را پیش دیگری جا گذاشته بود . . .
همیشه سکوتم به معنای پیروزی نیست ، گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا باختی . . .
از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی من بدهکارت می شوم . . .
چگونه در این چشم های زیبا جا داده ای این همه دروغ را؟!
دلم صاف نمی شود با تــو حالا تو هــی به مهـربانی ام دخیل ببند
دیگر نکنم ز روی نادانی قربانی عشق او غرورم را شاید که چو بگذرم از او یابم آن گم شده شادی و سرورم را
مگر با باد نسبتی داری؟... چقدر شیبه تو یک لحظه آمد مرا پیچاند و رفت
می بوسم می گذارم کنار ، تمام ِ چیز هایی که ندارم را ،دست هایت را ، شانه هایت را ، عاشقی ات را ، همه را
در عجبم چطور هنوز ستون فقراتت سالم است پوقتی با این انهدام سخت از چشمانم افتادی !
دیگر هیچ چیز مشترکی بین ما نیست تنها آسمانمان یکیست . . .
عاشق شدم و عذاب را فهمیدم / رنجیدن و اضطراب را فهمیدم در چشم تو عشق را ندیدم اما / معنای دل کباب را فهمیدم هر روز خطاهای تو را بخشیدم / تا بخشش بی حساب را بخشیدم . . .
یکی را آرزو کردی و رفتی / برایش پرس و جو کردی و رفتی تو هم تا آبرو از من گرفتی / مرا بی آبرو کردی و رفتی . . .
چه داروی تلخی است ، وفاداری به خائن صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل . . .
این که هر بار سرت با یکی گرم باشد دلیل بر ارزش ات نیست آنقدر بی ارزشی که خیلیها اندازه تو هستند . . .
محبت به نامرد ، کردم بسی / محبت نشاید به هر نا کسی تهی دستی و بی کسی درد نیست / که دردی چو دیدار نامرد نیست
دست از سرم بردار برو / ندارم حوصله ی این حرفارو همه یادگاریات بخوره تو سرت / نه خودتو میخوام نه دردسرت !
مشکل از تو نبود از من بود با کسی حرف میزدم که سمعک هایش را پیش دیگری جا گذاشته بود . . .
همیشه سکوتم به معنای پیروزی نیست ، گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا باختی . . .
از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی من بدهکارت می شوم . . .
چگونه در این چشم های زیبا جا داده ای این همه دروغ را؟!
دلم صاف نمی شود با تــو حالا تو هــی به مهـربانی ام دخیل ببند
دیگر نکنم ز روی نادانی قربانی عشق او غرورم را شاید که چو بگذرم از او یابم آن گم شده شادی و سرورم را
مگر با باد نسبتی داری؟... چقدر شیبه تو یک لحظه آمد مرا پیچاند و رفت
می بوسم می گذارم کنار ، تمام ِ چیز هایی که ندارم را ،دست هایت را ، شانه هایت را ، عاشقی ات را ، همه را
در عجبم چطور هنوز ستون فقراتت سالم است پوقتی با این انهدام سخت از چشمانم افتادی !
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}